روانشناسی دین



مقدمه: تصویر کودکان از خدا بسیار متأثر از تصویری است که از والدین خود دارند، اگر کودکی والدین خود را قابل اعتماد، مهربان و قابل دسترسی بداند، احتمالاً خدا را نیز دارای چنین صفاتی خواهد دانست؛ از سوی دیگر، اگر والدین خود را خشن، بی‌تفاوت و بی‌انصاف بداند، درباره خدا نیز چنین تصوراتی خواهد داشت.
والدین، در نحوه درک فرزندشان از خدا، بیشترین تأثیر را دارند، به همین خاطر والدین باید صداقت و صراحت داشته باشند، مساوات را رعایت کنند، دروغ نگویند، همدم فرزندان‌شان باشند، اگر دچار مشکلی شدند به آن‌ها کمک کنند تا تصویر مناسبی از والدین خود داشته باشد تا در هنگام تطبیق خدا به پدر و مادر، تصویر نیکی از خدا در ذهن او مجسم شود.
برای افراد مذهبی خداوند مورد احترام است و ترس از خدا» امری مقدس تلقی می‌شود، به بیانی دیگر، آن‌ها دوست ندارند به خداوند و خواست او بی‌توجهی بشود،‌ ولی خداترسی و خضوع ممکن است برای یک کودک تبدیل به وحشت از خدا شود. معمولاً، والدین وحشت از خدا را در کودک ایجاد می‌کنند، آن‌ها خدا را به‌صورت جباری شکنجه‌گر برای فرزندشان ترسیم کرده و سخت‌گیری در رفتار خشونت‌آمیز معلم یا والدین نیز موجب ترس او از هر قدرت نیرومندتر از وی خواهد شد. ابتدایی‌ترین تصویری که کودکان از خدا دارند، معمولاً انعکاسی از تصویر آن‌ها درباره والدین یا معلمان آن‌هاست. سعی کنید تصویر منفی او را از خدا اصلاح کنید. رحمانیت، بخشندگی و مهربانی خدا را به او نشان دهید، به‌نحوی که خدا را یاور خود بداند و مجازات را ناشی از انتخاب‌های غلط و ناشایست خود تلقی کند، نه ناشی از جبار بودن خدا.
نکته مورد توجه در پاسخگویی به سؤالات کودک درباره خدا این است که ما باید سن کودک را نیز در نظر بگیریم چون روانشناسان کودک را به چند قسمت از لحاظ  سنی و فکری تقسیم می‌کنند مثلاً کودکان بین دو تا پنج سال همه چیز را به‌صورت جاندار می‌دانند مثلاً وقتی‌که پای آن‌ها به چیزی گیر می‌کند بلند می‌شوند و آن چیز را می‌زنند و یا آن‌را سرزنش می‌کنند به‌علاوه این‌که کودکان در این سنین همه چیز را  به‌صورت مادی می‌بینند. مثلاً فکر می‌کنند که خدا مثل انسان‌هاست و غذا می‌خورد و حرف می‌زند و دست و پا دارد و فکر می‌کنند که  اگر کار زشتی انجام بدهیم از دست‌مان ناراحت می‌شود و بالعکس اگر  کار خوبی را انجام دهیم از دستمان خوشحال می‌شود و خدا را به‌صورت یک پدر بزرگ می‌دانند. پس از این سن و بالاتر که می‌روند می‌توانند مفهوم خدا را بهتر درک کنند و از آن حالت سابقه و مادی  بودن خارج می‌شوند البته ما هم درک‌مان از خدا کامل نیست و به اندازه دانش و علمی که از خدا داریم می‌توانیم خدا را درک کنیم.

متن مصاحبه: الف)نظرت در مورد خدا چیه و فکر میکنی خدا چه شکلیه؟ با کمی خجالت پاسخ داد که خدا خیلی مهربونه، خیلی دانا و تواناست و از همه بی نیازه؛ و خالق همه موجوداته .

درخواست کردم که خدا رو توصیف کنه ،گفت مثل یه ستاره پر نور و روشنه . و در اخر گفت خدا خییلی مهربونه و از نظر من اگه آدم خوبی باشم و کارای خوب انجام بدم میرم بهشت .

ب)نظرت در مورد خوبی و بدی چیه؟پاسخ داد مهربونی به یک فرد دیگه . خوبی چیه؟ خوبی مجموعی از مهربانی و دوستی و کمک به نیازمندان و . است. سپس پرسیدم چی میشه یه سری آدما کار های خوب و یه سری کار های بد انجام میدهند؟ گفت آدم های خوب دل پاکی دارند و به نظرشون کمک به بقیه کار خوبیه (عقاید) دلیل کار های خوبشان همین است و  ضرب المثل از هر دست بدی از همون دست میگیری رو برام مثال زد . و آدم های بد توسط فریب وسوسه شیطان کار های بد انجام میدن .


کارل گوستاو یونگ روانپزشکی بود که از طریق کاوش اعماق و اسرار روان آدمی، دانش بشری را به زوایای مبهم درون پیچیده انسان رهنمون کرد.

مطالعه عمیق او بر ساخت شخصیت انسان، این نکته را روشن کرد که تلاش برای تبیین و تغییر رفتار آدمی در قالب فرمول ساده محرک و پاسخ (S-R) آنچنان که رفتارگرایان می پنداشتند، میسر نیست. غفلت از درون پرسر انسان، روان شناسی را در تبیین پدیده هایی چون رسوم و عادات انسانی، مراسم دینی و مذهبی، عرفان، کمال جویی آدمی، ذخایر گسترده اساطیری، نمادها و نشانه های سمبلیک، رویا و… ناتوان می سازد.

کارل گوستاو یونگ با بنیانگذاری روان شناسی تحلیلی از طریق توجه عمیق به محتوای رویاهای بیماران و تحلیل آنها و نیز از طریق گردآوری اطلاعات گسترده ای از مراسم و باورهای دینی اقوام و مذاهب گوناگون و نیز با توجه به مفاهیم سمبلیک اساطیر، نظریه ای در باب ساخت شخصیت انسان تدوین و ارائه کرد. این نظریه همراه ارائه نظریه روانکاوی فروید و اندکی پس از آن ارائه شد. فروید و یونگ در سال ۱۹۰۶ از طریق مکاتبه، ارتباطات اولیه علمی خویش را آغاز کردند. این ارتباط بعدها تا آن حد گسترش پیدا کرد که فروید برای ادامه و گسترش روانکاوی یونگ را جانشین خود معرفی کرد. البته این ارتباط دیری نپایید و یونگ به دلیل اختلاف عقیده با فروید در سال ۱۹۱۴ از او جدا شد و مکتب خویش را مستقلا ادامه داد و ارائه کرد.

نخستین عاملی که موجب جدایی آن دو شد این بود که فروید با باور در عمیق خود بر اصالت غریزه جنسی، روش تحقیق خویش در روان شناسی را نیز با این باور درآمیخته و از این طریق بین فرضیه تحقیق و روش آن آمیختگی و اختلاط ایجاد کرده بود. یونگ خود در این باره چنین می گوید: نخستین دلیل قطع همکاری این بود که فروید روش تحقیق خود را با نظریه ای که درباره جنسیت داشت مخلوط و یکی می کرد و این چیزی بود که نمی توانست مورد قبول من باشد».

دلیل دیگری که باعث جدایی آن دو شد این بود که فروید محتویات ناخودآگاه آدمی را مجموعه ای از افکار و احساسات و خاطرات ناپسند آدمی می دانست که از طریق واپس زنی» از خودآگاه به ناخودآگاه فرستاده شده اند. یونگ مفهوم ناخودآگاه آدمی را بسیار گسترده تر از این معنا می دانست. او علاوه بر خاطرات ناپسند، عناصر شخصی دیگری چون خاطره های فراموش شده و همه اموری که هنوز آمادگی به خودآگاه آمدن را ندارند، را نیز از محتویات ناخودآگاه می شمرد.

او علاوه بر این، معتقد به وجود ناخودآگاه جمعی» به عنوان ناخودآگاه مشترک بین تمامی انسان ها بود. او معتقد بود محتویات این ناخودآگاه همان مفاهیم کهن هستند که از طریق اجداد گذشته آدمی و حتی اجداد حیوانی به انسان به ارث رسیده اند: مفاهیم کهن تجربیات نیاکان ماست که تبدیل به بار وراثتی شده و از طریق مکانیسم انتقال وراثت، به نسل های انسانی منتقل می شود. برای مثال ترس از تاریکی که به عنوان یکی از صفتهای رفتاری انسان امروز شناخته می شود، حاصل تجربه آسیبهای مکرری است که نیاکان آدمی در دورترین اعصار زندگی خویش از تاریکی متحمل شده اند.

این تجربیات بوده است که به نسلهای بعد منتقل شده و به عنوان یک صفت مشترک جمعی بین انسان ها به چشم می خورد. یونگ محتویات ناخودآگاه را منشائ وضع و حالی برای انسان می داند که رفتارهای آدمی را تعیین می کند. در باورهای دینی و مراسم مذهبی، انگیزه اصلی در مفاهیم کهن نهفته است. باور به مبدا کل، به زعم یونگ به عنوان یک مفهوم کهن زیربنای باور به خداوند در ادیان را می سازد. از سوی دیگر طراحی انسان برای آینده و پویش راه کمال، او را به سوی دیگر طراحی انسان برای آینده و پویش راه کمال، او را به سوی باور جهان آخرت می کشاند.

از آنجا که انسان می خواهد به غایات و اهداف والایی در زندگی خویش دست یابد و نیز از آنجا که عمر کوتاه آدمی به او فرصت نمی دهد تا به این اهداف نایل گردد، لذا عقیده یافته است که می تواند در عالم پس از مرگ به این کمال مطلوب دسترسی پیدا کند.

باور به مبدا کل به زعم یونگ، به عنوان یک مفهوم کهن زیربنای باور به خداوند در ادیان را می سازد

علاوه بر این مبدا و منتهی، مراسم مذهبی نیز ریشه در ناخودآگاه جمعی و گاه ناخودآگاه شخصی افراد دارند. چون تبیینی از دین این نکته مثبت را در بر دارد که یونگ با تیزبینی متوجه ریشه دار بودن باورهای دینی، به عنوان امری طبیعی و مشترک بین انسان ها شده است.

این دیدگاه ثابت می کند که باورهای دینی و تقید به دین در میان انسان ها و گستره بسیار آن، صرفا از طریق آموزش های اجتماعی و انتقال از طریق یادگیری صورت نمی پذیرد، بلکه پیش از آن که جامعه ما را با دین آشنا کند، عناصر دینی به عنوان بار وراثتی از نسلهای پیشین به ما رسیده و جامعه تنها در قالب ریزی این عناصر و پرورش آنها موثر است. شکست مارکسیسم پس از ۷۰ سال مبارزه رسمی با مذهب در شوروی و عقب نشینی آن از مبارزه با طبیعت دین جوی آدمی، نشانگر صحت این نقطه نظر یونگ است ؛ زیرا پایه های دینی از طریق جامعه به انسان منتقل نشده است که از همین طریق بتوان آن را زدود و با آن مبارزه کرد. نقطه ضعف دیدگاه یونگ در ارائه مفاهیم کهن، در این است که او با تاثیرپذیری از دیدگاه تحول زیستی زمان خویش، مکانیسم انتقال ویژگی های روانی را از طریق به وجود آمدن تغییراتی در ساخت وراثتی موجودات زنده در طی تحول تکاملی آنها، در طول تاریخ زندگی طبیعی تبیین کرده است و از آنجا که تلاش وی بر موروثی کردن تجربیات مکتب بوده، دیدگاه او از این لحاظ ضربه پذیر است.

از همین نقطه نیز و با تاکید بر مفاهیم کهن، تاکنون انتقادات موثری بر نظریه یونگ وارد شده است. به لحاظ تجربی و محدودیتی که علوم تحصلی در کشف روابط جهان دارند و با توجه به این که گرایش دینی در انسان برخاسته از فطرت دینی اوست که ارتباط آدمی را با خداوند ممکن و متحقق می سازد، لذا نمی توان انتظار داشت که به طریق تبیین تجربی بتوان توضیح کاملی درخصوص گرایش های دینی انسان ارائه کرد. همین اندازه که یونگ ریشه دار بودن گرایش های دینی را با نکته بینی بیان کرده، خود نشانگر توجه روان شناسان بزرگی چون او بر مبنای فطری دین است. این نکته که گرایش های فطری حاصل تجربیات بشری است که موروثی شده است، ناشی از محدودیتی است که علوم تجربی بر شناخت انسان تحمیل می کنند.

اگر بپذیریم که جهان هستی غایتی خدا نام دارد که از حیطه تجربه حسی خارج است و اگر قبول کنیم که ماده مستعد حرکت به سوی آن غایت است و در حرکت خویش به سوی خداوند، هر آن لحظه استعدادی را از خود شکوفا کرده و خصیصه ای را به منصه ظهور می رساند که گرایش های دینی در انسان از جمله این خصایص است، با این فرض دیگر نمی توان آنها را به اکتساب موروثی شده، آن گونه که یونگ به آن معتقد است منتسب دانست. امروزه شکوفا شدن ویژگی ها و خصائص روانی که در طول زمان و بنا بر ساخت درونی موجود زنده و بالاخص انسان صورت می پذیرد، در روان شناسی تحت عنوان پختگی مورد بحث قرار می گیرد، بدون این که به منشائ پیدایش این صفات اشاره ای شود.

نظریه یونگ نیز تا آنجا که گرایش های دینی را در حد توصیف و تحلیل وجود آنها و چگونگی شکفتگی آنها به تحلیل می گیرد، نظریه ای است محکم و مورد توجه، ولی آنجا که تلاش می کند اصل وجود و چگونگی پیدایش این گرایش ها را با شیوه ای تحصلی تبیین کند، ضربه پذیر می شود. علت اصلی این ضربه پذیری در این است که او سعی دارد متافیزیک را با شیوه ای فیزیکی و معقول را با شیوه ای حسی مطالعه کند.

یونگ در مجموع در مقایسه با افکار معاصران خویش چون فروید، نگاهی مثبت و موثر به انسان دارد ؛ او را اسیر گذشته خویش، آن گونه که فروید بیان می کرد نمی داند، بلکه آینده را برای انسان بالقوه روشن و امیدبخش ترسیم می کند. و چنان که از آثار او در اواخر عمر برمی آید دین را با نگرشی فراتر از نگرش صرف تجربی مورد عنایت قرار می دهد. و توجه خاص به گرایش های دینی را برای روان شناسی ضروری و اجتناب ناپذیر می داند.

منبع: سایت خبری جام جم 


در نقد نظر فروید درباره دین ، باید گفت:

الف) فروید ، بى‌دینى تمام‌عیار و بلکه ضد دین بود. بنابراین، نمى‌توان گفت که او توانسته است بدون سوگیرى درباره دین اظهار نظر کند.

ب) جهان‌بینى فروید درباره جهان هستى، مادى‌گرایى صرف است. این جهان‌بینى، با نظر اکثریت مردم و دانشمندان که در وراى ماده، به هستى برترى معتقدند، در تعارض است.

ج) برداشت فروید از خود» و نیز نظر فروید درباره دین ، غیر از برداشت‌هاى خود فروید که برپایه داستان‌پردازى‌هاى غیرعلمى است، هیچ سند قابل اعتمادى ندارد.

د) از زمان نظریه‌پردازى فروید درباره ماهیت دین و دین‌دارى در میان مردم، بیش از صد سال مى‌گذرد. در این مدت، بى‌گمان شناخت آدمى درباره قواعد حاکم بر جهان فزونى یافته است و به باور برخى اندیشمندان، دست‌کم فن‌آورى گام‌هاى نهایى خود را برمى‌دارد، ولى برخلاف تصور فروید، از جریان‌ها و نهضت‌هاى دینى کاسته نشده است.

مقدمه نظر فروید درباره دین

زیگموند فروید، در ششم ماه مى سال ۱۸۵۶م. در فرایبورگ در موراویا زاده شد. پدرش، یعقوب فروید تاجر پشم و شخصى یهودى بود که البته به آموزه‌هاى دین یهود، التزام چندانى نداشت. مادرش نیز فردى مذهبى نبود. در این فضا، فروید به طور رسمى به بى‌دینى و الحاد روى آورد.

فروید در زندگى علمى و شغلى‌اش، فراز و نشیب‌هاى زیادى را پشت سر گذاشت. او بسیار علاقه داشت که راز معماهاى جهان را بگشاید. در بسیارى از دانش‌هاى مربوط به انسان؛ مانند پزشکى، عصب‌شناسى، دین‌شناسى و روان‌شناسى گام نهاد و حتى در بسیارى از این حوزه‌ها، براى خود نام و نشانى دست و پا کرد. دین و دین‌دارى، یکى از حوزه‌هاى کارى فروید بود. او درباره بسیارى از زمینه‌ها و مفاهیم دینى، همچون پیدایش دین در زندگى آدمیان، مفهوم خدا، داستان‌هاى دینى مانند داستان خلقت و هبوط آدم و حوا به تفصیل سخن گفت. او دین را در زندگى آدمیان، امرى زائد و برخاسته از ذهن کودکانه بشر مى‌دانست و مى‌گفت: سرانجام با رشد علمى انسان، بندهاى توهم از پایش باز مى‌شود و خورشید علم همچون فروریزى هیئت بطلمیوس، لایه‌هاى تار دین را از اندرون روان آدمى برون خواهد راند.

فروید با همین نوع رویکرد به تجزیه و تحلیل روان‌شناختى دین پرداخت. روش پژوهشى او، روانْ تحلیل‌گرى، یعنى کاوش در لایه‌هاى پنهان روان یا ناخودآگاه بود. فروید براى بررسى ریشه‌هاى دین در زندگى انسان، فرضیه‌هایى را مطرح کرد و سال‌ها در تبیین فرضیه‌هاى خود کوشید. نتیجه تلاش‌هاى وى در این زمینه، همان چیزى است که امروزه در کتاب‌ها ، به نام روان‌شناسى دین از نگاه فروید ( نظر فروید درباره دین ) شهرت دارد. در هر صورت، مى‌توان گفت فروید رویکرد روان‌شناسى را به دین گشود و از همین رو، به تدریج دین با نگاه روان‌شناختى بررسى شد. امروزه، نگاه روان‌شناختى فروید به دین، در کنار دیگر دیدگاه‌ها، مطرح است.

 

فروید و روان‌شناسى دین

فروید ، خود را یهودى رها شده، شکاک و کاملاً بى‌دین مى‌دانست. او بى‌دینى معمولى نبود، بلکه از دین یا دست‌کم از باورهاى کاتولیک‌ها در فرایبرگ و وینتنفر داشت. او در پاسخ نامه رنه لافورگ که از او خواسته بود به دلیل هجوم نازى‌ها فرار کند، نوشت: دشمن واقعى، نازى‌ها نیستند، بلکه دشمن واقعى دین و کلیساى کاتولیک است».

مى‌توان گفت فروید نه‌تنها از سنت کاتولیک نفرت داشت، بلکه از اعمال دینى یهود نیز متنفّر بود. فروید با بى‌رغبتى، دعاهاى عبرى مراسم ازدواجش را فرا گرفت و پس از ازدواج نیز، با سنگدلى تمام، همسرش را از آموزه‌هاى یهودى باز داشت. فرزندانش نیز مجبور بودند به دور از هر گونه آموزش‌هاى تکالیف دین یهود، پرورش یابند؛ زیرا او تمامى شعائر دینى را از خانواده‌اش دور مى‌داشت.

وى دین را امورى روانى مى‌دانست که به خارج فرافکنى مى‌شود و حتى اسطوره‌هاى بهشت و هبوط انسان، خدا، خیر و شر و جاودانگى و غیره را به همین صورت تبیین مى‌کرد.

 

 خدا در اندیشه فروید

لئوناردو داوینچى، پیش‌فرض اصلى نظر فروید درباره دین است. داوینچى، خارج از یک ازدواج رسمى زاده شد و در چند سال اول زندگى‌اش پدر نداشت. به باور فروید، همین امر سبب شد که او از دین روى‌گردان شود و چون از تهدید حضور پدر در اوائل کودکى به دور بود، خود را از قید و بندهاى دین رها یابد.

پیش‌فرض فروید آن است که عمیق‌ترین ریشه‌هاى دین‌دارى، در عقده اُدیپ قرار دارد. خداى شخصى از نظر روان‌شناختى، چیزى نیست، جز همان مفهوم پدر که تعالى رتبه یافته است. از نگاه زیستى نیز، فرزند انسان بسیار ناتوان است و در نتیجه، به دیگران نیاز دارد. از این رو، وقتى در آینده درماندگى و ضعف خود را در مقابل عوامل قدرتمند زندگى درمى‌یابد، با واپس روى و احیاى دوباره نیروهایى که او را در کودکى حفظ مى‌کردند، مى‌کوشد تا شاید نومیدى خود را انکار کند. حسرت از پدر که همواره ریشه هر شکلى از دین را رقم مى‌زند، گرفتارى‌هاى ناشى از عقده ادیپ، از جمله احساس گناه و ترس را به صحنه مى‌آورد. تسلیم‌پذیرى ناشى از فرمان‌بردارى از قدرت مطلقِ پدر در دوران کودکى که به صورت منِ آرمانی» درون‌فکنى مى‌شود، به صورت خدا فرافکنى مى‌گردد.

 

پدرکشى سرنوشت‌ساز

در نظر فروید درباره دین ، توتم‌گرایى ریشه خداگرایى در میان انسان‌ها است . او براى توجیه توتم‌گرایى، سناریوى زیر را امرى مسلم پنداشته است.

عشیره‌اى کوچک تحت سیطره مردى قدرتمند و بسیار حسود زندگى مى‌کردند. مرد قدرتمند، تمام ن آنان را در اختیار گرفته بود و تمام رقیبان، از جمله پسران خود را از صحنه بیرون رانده یا کشته بود. یک روز برادران رانده شده با تبانى یکدیگر، پدر را کشتند و او را با حرص و ولع خوردند. آنها با نابودى او، همانندسازى با او را در پیش گرفتند و هر کدام بخشى از قدرت او را به دست آوردند. آنان پس از مرگ پدر، براى تملک ن به رقیبان همدیگر تبدیل شدند. از سوى دیگر، به دلیل عمل هولناک خود و سوختن در آتش ندامت، حیوانى را، چونان توتم، جانشین پدر قرار دادند و خوردن گوشت آن را تحریم کردند. آنان با تحریم کشتن توتم، عمل گذشته خود را فسخ کردند و با چشم‌پوشى از ادعاى خود درباره ن که اکنون آزاد شده بودند، از پى‌آمدهاى کردار خود اظهار انزجار کردند.

این رویداد وحشتناک، در خاطره پسران باقى ماند و به سرعت یاد و خاطره آن گرامى داشته شد. فروید، همانند روبرتسن اسمیت، همین امور را آغاز سنت‌هاى دینى مى‌داند.

در نظر فروید درباره دین میخوانیم که ، تأثیر عقده ادیپ بر تمامى صورت‌هاى اعمال دینى از جمله در دوران ما باقى مى‌ماند. به باور او، هر کدم از نسل‌هاى بعدى تا زمان ما، احساس گناه را از کشتن و خوردن پدر به ارث برده‌اند و یا با فرض قدرت مطلق، پندار این اعمال را تنها در خیال خود پرورانده‌اند. فروید فرض مى‌کند توتم‌گرایى که نخستین گام در پیدایش سنت‌هاى دینى به شمار مى‌آید، شروع بازگشت امور سرکوب شده را به تدریج به ذهن بشر آورده است. این بازگشت، فرایندى تحولى و تدریجى بوده است که در آن، جاى حیوان توتمى را یک خداى انسان انگاره واحد پر کرد.

 

خاستگاه‌هاى سنت‌هاى دینى
دین در ردیف اعمال روانْ رنجورانه

براى فروید این پرسش مطرح بود که خاستگاه دین در میان افراد با این گستردگى چیست؟ فروید در نخستین مقاله خود در این زمینه، به شباهت‌هاى ویژه‌اى میان آیین‌هاى نِوْروزى و مراسم دینى اشاره مى‌کند. او مى‌گوید هر دو دسته این اعمال، با دقت موشکافانه در امور جزئى انجام مى‌پذیرند؛ تحمل هیچ وقفه‌اى را ندارند و بى‌توجهى به آنها به نگرانى و احساس گناه مى‌انجامد. البته مناسک دینى بر خلاف مراسم نوروزى، هماهنگ با دیگر افراد جامعه انجام مى‌شوند. همچنین مراسم دینى در تمام جزئیات پرمعنا و هدف‌مند هستند؛ در حالى‌که اعمال نوروزى کاملاً غیر منطقى و بى‌معنا به نظر مى‌رسند. البته به نظر فروید، نوع عبادت‌کنندگان به اهمیت اعمال خود بسیار کم‌توجه‌اند و چه بسا این افراد نیز از انگیزه‌هاى رفتارهاى آیینى‌شان بى‌خبر باشند.

فروید از فعالیت‌هاى بالینى خود به این نتیجه رسید که آیین‌هاى نوروزى اجبارى، بر اثر فشار برخى تکانه‌هاى جنسى پدید مى‌آیند. رفتارهاى آیینى، تا حدودى در دفاع از وسوسه‌هایى پدید مى‌آیند که افراد را به ارتکاب رفتارهاى ممنوع وامى‌دارند. افزون بر این، این اعمال به منزله حفاظى در مقابل بدشانسى احتمالى هستند که روانْ رنجور، با ترس انتظار آن را مى‌کشد. اعمال وسواسى نیز، گونه‌اى مصالحه هستند. در نتیجه، این اعمال تا اندازه‌اى لذتى را که براى جلوگیرى از آن طراحى شده‌اند، فراهم مى‌آورند. به باور فروید ، شکل‌گیرى دین نیز به ظاهر بر پایه سرکوب و بیزارى جستن از برخى تکانه‌ها تحقق مى‌یابد، ولى در اینجا تکانه‌هاى کنار گذاشته شده، تنها تکانه‌هاى جنسى نیستند، بلکه افزون بر آنها، مجموعه‌اى از تکانه‌هاى خودخواهانه را دربرمى‌گیرند که از نظر اجتماعى براى فرد زیان‌آورند.

 

ریشه مردانه دین

در بررسی نظر فروید درباره دین متوجه میشویم که او آشکارا روان‌شناسى دین را بر واکنش‌هاى مردانه متمرکز مى‌کند؛ به اعتقاد فروید، تنها رابطه دوگانه جنس مذکر با پدر در دوران کودکى فرد و نژاد او، محور دین را تشکیل مى‌دهد. حتى همه مطالعات موردى فروید به غیر از یک مورد از جنس مذکر بودند. او جز مقاله‌اى کوتاه درباره پیوستگى نیایش الهه دایانابا نیایش حضرت مریم و اشاره‌هاى دیگر به الهه‌هاى مادر، چیز دیگرى درباره جنس مؤنث ارائه نکرده است. البته از گفتار فروید برمى‌آید که او به اصل چندعاملى بودن دین متعهد بوده و امرى پیچیده مانند دین را به یک عامل نسبت نمى‌داده است. به باور فروید وظیفه روان‌تحلیل‌گرى تنها آن است که بر یک علت خاص پافشارى مى‌کند. در واقع، او با این بیان منکر مى‌شود که چنین علت خاصى تنها علت یا حتى مهم‌ترین علت در میان علت‌ها باشد. در هر صورت، فروید بر عقده ادیپ مردانه تأکید مى‌کند و مى‌نویسد: به نظر مى‌رسد جنس مرد در اکتساب دین، اخلاق و درک اجتماعى، نقش رهبرى را بر عهده داشته است و ن ، این امور را از مردان به ارث برده‌اند».

خلاصه نظر فروید درباره دین

نظر فروید درباره دین ، سه جنبه دارد: ۱. عقده ادیپ که سازه بنیادین او در تبیین دین است؛ ۲. پدیده‌هاى ویژه دینى مانند مراسم انسان‌هاى اولیه و شکل‌گیرى سنت یهود؛ ۳. نگرش منفى او به دین.

 

نقش عقده ادیپ
ارنست جونز مى‌گوید: آنچه از پژوهش‌هاى دو دهه نخست روانْ‌تحلیل‌گرى درباره دین به دست مى‌آید آن است که زندگى دینى نمایشى است درباره سطحى جهانى از عواطف، ترس‌ها و آرزوهایى که در ارتباط کودک با والدین پدید مى‌آیند. به باور جونز، به کمک همین بینش، پنج ویژگى را که دانشمندان در پى آشکارسازى آن در دین بوده‌اند، مى‌توان تبیین کرد: ۱. تمام ویژگى‌هایى که به نظام معنوى خاص نسبت داده مى‌شود و نیز بازخوردهاى هیجانى درباره آن؛ ۲. نگرانى ترسناک درباره مرگ؛ ۳. احساس معنا و ارزش‌هاى متعالی؛ ۴. پیوند با اخلاق؛ ۵. احساس بى‌کفایتی؛ یعنى اعتقاد به گناه و جرم.

روبرت کَیْسى همانند ارنست جونز، رفتار دینى یک پیرزن را دلیل بر آرزوهاى طولانى‌مدت درباره پدر و نیرومندى او در نظر مى‌گیرد. سرانجام، رفتارهاى دینىکنت نیکلاس لادوینگ زنیزندرف در زمره تصعیدهاى یک پاى‌تیست به شمار مى‌آیند و به عنوان انشعاب‌هاى بالقوه مرحله ادیپى و نیز صورت‌هاى نادر عقده ادیپ در نظر گرفته مى‌شود. فیستر درباره زینزندرف که پاى‌تیستى پروپاقرص بود، مى‌گوید لیبیدوى دینى زینزندرف، به حفره کناری» بدن اختصاص یافته بود. به گفته فیستر، زینزندرف زخم کنار بدن را از دو نظر به اعضاى جنسى ن توصیف کرده است:

الف) نقش اعضا به عنوان مسیر تولد؛
ب) نقش آنها به عنوان عضوى براى روابط جنسی.
البته دین‌دارى همه افراد، آشکارا همانند زینزندرف، پویایى عقده ادیپ را نشان نمى‌دهد.

 

منبع : کتاب دیوید ام ولف۲


در مدیتیشن (مراقبه) چه اتفاقی برای مغز می‌افتد؟

مراقبه راهی است برای آگاه و هوشیار کردن مغز از طریق انجام تکنیک‌های مختلف که باعث شادی، محبت، صبر، بخشش و عشق می‌شود و همچنین به ذهن اجازه می‌دهد روی یک نقطه فو کرده تا بتواند بهتر متمرکز شود. بدین ترتیب وارد زندگی روزمره می‌شود و به کاهش استرس, افسردگی و سایر بیماری‌ها مانند فشار خون، دردهای مزمن و بی‌خوابی کمک می‌نماید.

مراقبه چگونه عمل می‌کند؟

هنگامی که مراقبه می‌کنید امواج بتای مغز دست از پردازش اطلاعات متنوع و مختلف برمی‌دارد. اما به‌جز آن کارهای دیگری انجام می‌شود. چرا که قسمت‌های مختلف مغز شروع به کارهای متفاوتی می‌کنند که معمولا هنگام انجام کارهای روزمره‌تان هرگز اتفاق نمی‌افتند. برای مبتدی‌ها، لوب قدامی مغز در طول مراقبه خاموش می‌شود. این بخش تکامل یافته ترین قسمت مغز بوده و مسئول احساسات، برنامه‌ریزی‌ها، استدلال و هوشیاری خودآگاه است. لوب جداری مغز نیز کند می‌شود. این بخش اطلاعات مربوط به محیط اطراف را به مغز شما فرستاده و شما را در زمان و فضای حال نگه می‌دارد.
تالاموس نزدیک مرکز مغز قرار دارد، نیمی از آن در مغز قدامی و نیمی دیگر در مغز خلفی واقع شده است. این بخش مسئول تنظیم خواب، هوشیاری، آگاهی و ارسال داده‌های حسی به مغز می‌باشد. تالاموس را بعنوان دروازه‌بان حواس می‌شناسند. در هنگام مراقبه، روند ورود و خروج اطلاعات از یک جریان ثابت به یک قطره افت می‌کند. درنهایت، شکل‌گیری‌های شبکه‌ای کاهش یافته یا مع می‌شود. شکل‌گیری‌های شبکه‌ای درواقع مجموعه‌ای از هسته‌های به‌هم متصل موجود در پایۀ مغز است که کنترل کنندۀ انگیختگی رفتاری و آگاهی است و مغز را هوشیار نگه می‌دارد. این همان بخش از مغز است که وقتی آسیب می‌بیند، فرد به کما می‌رود.
در ایالات متحدۀ آمریکا با استفاده از الکتروانسفالوگرافی۳  و تصویر برداری رزونانس مغناطیسی کاربردی۴ بررسی‌های متعددی جهت مشاهۀ عملکرد مغز قبل و بعد از مراقبه انجام گرفته است. این آزمایش‌ها طی چندروز انجام گرفت و بهترین نتایج در پایان این تست چند روزه مشاهده شد. اما محققان دریافتند حتی پس از یک مدیتیشن ۴۵ دقیقه‌ای در یک روز نیز می‌تواند تغییر قابل توجهی ایجاد شود. همچنین کسانی که مدت  بیشتری در مراقبه بودند نسبت به سایرین، مادۀ خاکستری بیشتری در مغزشان داشتند. این مادۀ خاکستری بویژه در ناحیۀ کورتکس دیده می‌شود (بخشی از مغز که مربوط به کنترل احساسات و واکنش‌ها است)

مراقبه و معنویت

مراقبه به انسان‌ها کمک می‌کند معنویت درون خود راکشف کنند، اما نتیجۀ نهایی آن‌ها خودشناسی است، همچنین باعث از بین رفتن مسائلی مانند منیت‌ها می‌شود. نداشتن منیت، هستۀ اصلیِ خود راستین معنوی است که به خودشناسی کامل منتهی می‌گردد. هنگامی که مدیتیشن می‌کنید هدف نهایی، عشق و پذیرش بی حدو حصر است که باعث صلح و شادی می‌شود.
معنویت، دستیابی به آگاهی بی‌نهایت است که از طریق مراقبه به دست می‌آید. مثال مدیتشن به ما کمک می کند در یابیم رنج چه زمانی وجود دارد؟ چه چیزی باعث رنج این شد و چطور می‌شود آن را از بین برد. به هرحال یک تمرین درونی است که با انجام آن به آرامش و راحتی و نشاط درون دست می یابیم.

مراقبه و درمان بیماری روحی

امروزه در بیمارستان‌ها و کلینیک‌ها برای کمک به افراد مبتلا به بیماری‌های روانی مانند افسردگی, اضطراب, اختلال استرس پس از بیش‌فعالی و کم‌‌حواسی۵، اختلال استرس پس از ضایعۀ روانی۶ و شیزوفرنیا از استفاده می‌شود. هنگامی که مراقبه می‌کنیم می‌دانیم چه اتفاقی برای مغز می‌افتد اما در درمان بیماری‌های روانی، از طریق تاثیرگذاری در کنترل  احساسات، افکار و روحیه بیش‌ترین تاثیر را دارد.
مدیتیشن TM یا متعالی۷ یکی از تکنیک های برای کاهش مشکلات بهداشت روان، به‌خصوص وقتی پای اختلالاتی چون استرس، اضطراب یا استرس پس از ضایعۀ روانی در میان باشد. در این تکنیک از اصوات یا تکرار ذکر استفاده می‌شود. طوری‌که دو بار در روز و هر بار ۱۵ تا ۲۰ دقیقه به حالت نشسته و با چشم‌های بسته تکرار می‌شوند. مدیتیشن کاری می کند که مغز کمتر فعال شود و برای آنکه دامنۀ حرکت توجه کاهش یابد، مغز را ساکت نگه می دارد. مدیتیشن متعالی در بخش زندان‌ها و جانبازان جنگی ایالات  متحده آمریکا موفقیت فراوانی داشت و همچنین در بسیاری از برنامه‌های توانبخشی و ترک اعتیاد به مواد مخدر نیز مورد استفاده قرارگرفته است.
شکل دیگری از مراقبه که برای بیماری‌های روانی استفاده می‌شود، شناخت‌درمانی مبتنی بر ذهن‌آگاهی(MBCI)۸  است که به طور خاص افراد دارای سابقۀ افسردگی را هدف قرار می‌دهد. این تکنیک از شناخت‌درمانی رفتاری همراه با مراقبۀ ذهنی بهره می‌برد تا به بیماران کمک کند از افکار و احساسات خود مطلع شوند اما به آن‌ها واکنش نشان ندهند .
 
پذیرش این افکار,علت بوجود آمدن آن‌ها و درک چرایی واکنش بیمار به آن‌ها به کنترل این واکنش کمک می‌کند. شناخت درمانی مبتنی بر ذهن‌آگاهی به بیمار می‌آموزد دیدگاهش به هر لحظه خالی از هرگونه قضاوت باشد و هنگام داشتن این احساسات، دچار تخریب روانی نشود. افراد افسرده با این تکنیک می‌آموزند چطور رویدادها را بپذیرند، به افکار و الگوهای منفی آگاه باشند، به آن‌ها واکنشی مثبت داشته باشند و زمان باقی ماندن افکار منفی در ذهنشان را به حداقل برسانند.

 

نتیجه‌گیری

انجام منظم مراقبه، ذهن‌آگاهی کلی را افزایش می‌دهد. چرا که مغز شما به مرور زمان از احساسات و هیجاناتش آگاه شده و قادر خواهد بود آنچه به افکارش می‌آید را کنترل کند. این امر به‌طور کلی زندگی بهتری را نه فقط در حوزۀ فردی بلکه در حوزۀ شغلی نیز در پی خواهد داشت. چرا که ذهن شما را متمرکز نگاه داشته و اجازه می‌دهد روی هر کار به‌طور خاص تمرکز داشته باشید و همچنین به ذهن کمک می‌کند دچار حواس پرتی نشود. این اتفاق همراه با حس شادی کلی و صلح درونی برای فرد روی می‌دهد، آن هم بدون منیت و خودخواهی.

 

منبع: danesheyoga.com


عضو انجمن روانشناسان ایران گفت: امروز دنیای روانشناسی و حتی روانشناسان سکولار معترف‌اند که زمان اندیشیدن روانشناسان به دین فرا رسیده است.

به گزارش خبرنگارباشگاه خبرنگاران مشهد، دکتر مسعود جان‌بزرگی اظهار داشت: یک نظریه روان درمانی باید دارای سه ویژگی اصل درمانی، مکانیسم درمانی و فهم درمانی باشد.

وی ادامه داد: امروز مطالعات و تحقیقات بسیاری در دنیا بر روی تاثیرات دین بر روان‌ درمانی در حال انجام است و حتی روانشناسان سکولار بر روی تاثیر دین در روانشناسی تحقیق و مطالعه می‌کنند و بسیاری از آن‌ها بر تاثیرات مثبت دین در روان درمانی اعتراف کرده‌اند.

این دانشیار گروه روانشناسی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه با طرح این سؤال که آیا دین می‌تواند مکانیسم روان درمانی خاصی به ما معرفی کند، که دیگر نظریه‌های روانشناسی در ارائه آن ناتوان باشند؟» پاسخ داد: تنها دین است که با مکانیسم وحدت دهی به سیستم روان می‌تواند سلامت روانی ایجاد کند، روانشناسی دینی می‌تواند چارچوبی را ارائه کند که به سیستم روانی فرد وحدت و یکپارچگی بدهد.

این استاد روانشناسی افزود: یکی دیگر ازمکانیسم‌هایی که تنها دین می‌تواند ایجاد کند و هیچ یک از دیگر نظریه‌های روانشناسی قادر به ایجاد آن نیست مکانسیم فرا روی» است، این مکانیسم به نوعی هدف نهایی همه ادیان توحیدی است.

وی در توضیح مکانیسم فرا روی» عنوان کرد: مکانیسم فرا روی یعنی آزاد شدن از پیله‌هایی که انسان‌ها از منیت، مادیت و موقعیت به دور خود می‌پیچند و آموزه‌های دینی نیز هدف‌شان رهایی انسان‌ها از منیت، مادیت و موقعیت است.

دکتر جان بزرگی در پایان تاکید کرد: بسیاری از اختلالات روانی در انسان‌ها در نتیجه دچار شدن به یکی از این سه پدیده ایجاد می‌شود که دین می‌تواند در رهایی انسان‌ها از این سه خصلت آسیب رسان به روان بسیار کمک کننده باشد./س

YJC.ir


امانوئل مکرون ، رئیس جمهور فرانسه روز پنجشنبه پروژه خود را با هدف مبارزه با اسلام گرایی رادیکال با نخست وزیر اتریش سباستین کورز در تلاش برای ایجاد یک اتحاد ضد تروریسم در پی حملات تروریستی اخیر در هر دو کشور بحث و تبادل نظر کرد.

فرانسه و اتریش توسط موجی از افراط گرایی درگیر شده اند. طی سه هفته گذشته ، یک سری حملات تروریستی وحشیانه در نیس ، لیون و پاریس رخ داد ، در حالی که یک سری دیگر اقدامات تروریستی روز دوشنبه پایتخت اتریش وین را لرزاند ، که منجر به چهار کشته و حداقل 22 نفر زخمی شد.

در این زمینه ، دولت فرانسه با افزایش اقدامات امنیتی در مناطق خاص ، از جمله مدارس ، تلاش های خود را برای مبارزه با تهدید اسلامگرایان افزایش داده است ، و ماکرون متعهد شد که با جدایی طلبی اسلامگرایان مبارزه کند. کورز ، به نوبه خود ، اعلام کرد که در "جبهه اروپا در جنگ با اسلام گرایی" به رهبر فرانسه پیوست.

کلماتی که کورز در مورد این موضوع به کار برد بسیار سنگین تر از سخنان رئیس جمهور مکرون بود ، که اخیراً بسیار مراقب است از متهم شدن به رهبری جنگ علیه اسلام جلوگیری کند.

کورز به رومه آلمانی Die Welt گفت: "من انتظار دارم که تحمل غلط تصور شود و سرانجام همه ملت های اروپا دریابند که ایدئولوژی اسلام ی برای آزادی ما و سبک زندگی اروپا چقدر خطرناک است."

این در تضاد جدی با پرهیز دقیق حتی از کلمه "اسلام گرایی" توسط رهبران اروپایی است - رئیس شورای اروپا چار میشل ، رئیس کمیسیون اروپا اورسولا فون در لاین یا رئیس ت خارجی اتحادیه اروپا ژوزپ بورل و بیشتر سران کشورهای اروپایی ، مخصوصاً در آلمان.

در همین حال ، رهبر فرانسه به دلیل مواضع خود در قبال سکولاریسم و   آزادی بیان در بسیاری از کشورهای مسلمان ، از پاکستان و افغانستان تا مراکش ، در حال سوختن است و توسط رجب طیب اردوغان ، رئیس جمهور ترکیه ، یک شخصیت تأثیرگذار در جهان اسلام تحت درمان است ، به عنوان جنگ افروزی علیه اسلام که باید سلامت روانی خود را نسبت به وسواس با مسلمانان بررسی کند. چندین کشور مسلمان از جمله ترکیه خواستار تحریم محصولات فرانسوی شده اند.

ماکرون پس از حمایت از استفاده از نقاشی هایی که محمد پیامبر اسلامی را به عنوان جلوه ای از آزادی بیان در پی سر بریدن وحشیانه معلم مدرسه فرانسوی ساموئل پاتی توسط یک نوجوان تندرو چچنی در اواسط ماه اکتبر در پاریس پس از پتی کارتون های پیامبر را به شاگردانش نشان داد.

سخنرانی ماکرون خشم رهبران کشورهای اسلامی و همچنین اقلیت های مسلمان در سراسر جهان را که آن را اهانت به این دین می دانستند ، زیرا کارتون در اسلام ممنوع است.

نیکولا میرکوویچ ، نویسنده و دانشمند ی ، نویسنده و دانشمند ی ، در مورد تنش های فزاینده بین کشورهای اروپایی و مسلمان به اسپوتنیک گفت که ایده ایجاد اتحاد علیه اسلام گرایی رادیکال بسیار تعجب آور است ، زیرا فرانسه به جای روی آوردن به اتحادیه اروپا ، یک کشور کوچک اروپایی را خطاب قرار داد ، اتریش ، برای شروع این مبارزه.

"من معتقدم که این فقط یک شگرد ارتباطی رئیس جمهور فرانسه است تا این توهم را بدهد که او کاری فراتر از اظهارات بزرگ انجام می دهد. این یک کمپین ارتباطی متمرکز بر امور خارجه است ، زیرا او واقعاً پس از دلخوری فرانسه ، باید محبوبیت خود را بدست آورد در قفل و مقررات منع رفت و آمد به آنها تحمیل شد "، میرکوویچ گفت.

به گفته این کارشناس ، اگر رهبر فرانسه جدی بود ، اقدامات مشهود تری از جمله بستن ده ها ، اگر نه صدها مسجد رادیکال در سراسر کشور و اخراج هزاران افراط گرای معروف را انجام می داد.

"همچنین اسلامی سازی" سبک "، رفتار غیرقابل قبول گروه های دانش آموزان در مدارس و دبیرستان ها یا خواسته های سازمان های اسلامی از سفره خانه های حلال ، استخرها و غیره وجود دارد

.به ویژه ، ماکرون به قتل های 5 ساله ناشی از رادیکالیسم در پاریس ، از جمله حملات به هیئت تحریریه مقاله طنز "شارلی ابدو" ، تلاش برای حمله مجدد در نزدیکی محل مجله در ماه سپتامبر ، سر بریدن وحشیانه معلم فرانسوی ساموئل پاتی در دستان یک نوجوان اسلامگرا در 16 اکتبر و حمله با چاقو با چاقو در 29 اکتبر در نیس ، که منجر به سه کشته شد.

 

"در مناطق خاص و از طریق اینترنت ، گروههای مرتبط با اسلام رادیکال نفرت از جمهوری را به کودکان ما یاد می دهند ، و آنها را به نادیده گرفتن قوانین آن فرا می خوانند. این همان چیزی است که من در یکی از سخنرانی های خود" تجزیه طلبی "نامیدم. اگر این کار را نکنید باور کنید ، پست های نفرت به اشتراک گذاشته شده در شبکه های اجتماعی به نام یک اسلام تحریف شده که منجر به مرگ پتی شد را بخوانید. از مناطقی بازدید کنید که دختران کوچک سه یا چهار ساله حجاب کامل دارند ، از پسران جدا شده اند ، و از بسیار جوان ماکرون گفت ، "سنی که از بقیه جامعه جدا شده و با نفرت از ارزشهای فرانسه رشد کرده است" و افزود که "این همان چیزی است که فرانسه امروز قصد جنگ با آن را دارد اما هرگز .

روند نگران کننده در بین جوانان مسلمان فرانسه

یکی از نگران کننده ترین روندها در فرانسه ، اسلامی شدن جوانان مسلمان فرانسوی است. یک مطالعه تازه توسط Ifop (انستیتوی افکار عمومی فرانسه) ، که روز پنجشنبه برای CLR ، یک انجمن ترویج سکولاریسم در این کشور منتشر شد ، شکاف روزافزون بین مسلمانان و سایر فرانسوی ها را در مورد سکولاریسم برجسته می کند.

با شکاف امروز مسلمانان و دیگر مردم فرانسه ، موسسه نظرسنجی Ifop به نگرش فرانسه نسبت به سکولاریسم پرداخت. یافته ها نشان داد که اکثریت مسلمانان زیر 25 سال - 57 درصد - معتقدند که شریعت ، قانون اسلامی ، مهمتر از قانون جمهوری فرانسه است. این تعداد در مقایسه با 47 درصد در سال 2016 افزایش یافته است. در همین حال ، به سختی 15 درصد از کاتولیک ها معتقدند که قوانین دین آنها باید قبل از قانون فرانسه باشد.

به همین ترتیب ، دو سوم مسلمانان مخالف این ایده هستند که معلمان می توانند کاریکاتور شخصیت های مذهبی را به دانش آموزان خود نشان دهند ، در حالی که به طور کلی 80 درصد کاتولیک ها و مردم فرانسه موافق هستند.

همین مسئله در مورد اکثر قریب به اتفاق سوالات مطرح شده در این نظرسنجی صدق می کند - هر بار ، نظر مسلمانان بر خلاف نظر سایر کشورهای فرانسه بود ، و این احساس دو جامعه را بیش از این در مورد سکولاریسم به اشتراک نمی گذارد. .

مسلمانان همچنین تا حد زیادی طرفدار پوشیدن لباسهای مذهبی مشهود در انظار عمومی هستند ، در حالی که کاتولیک ها به شدت با آن مخالفت می کنند. در مورد آموزش زبان های عربی و مادری در مدارس دولتی ، 82 درصد مسلمانان موافق هستند ، در حالی که درصد کاتولیک ها و 32 درصد کسانی که "بدون دین" هستند مخالف هستند.

در پاسخ به این سوال که آیا شهروندان موظف به انعقاد قرارداد با رعایت ارزش های جمهوری برای انجمن هایی هستند که یارانه عمومی دریافت می کنند ، 58 درصد مسلمانان پاسخ مثبت دادند ، در حالی که 85 درصد مسلمانان از "بی دین" و حتی 91 درصد کاتولیک ها مخالف بودند.

در مورد تعیین ساعات مشخص برای ن در استخرهای شنای شهری ، 81 درصد از مسلمانان از این ایده حمایت می کردند ، در حالی که 16 درصد از کاتولیک ها و 24 درصد از افراد "بدون دین" با آن مخالف بودند.

این لیست ادامه دارد و واکنش های ی هنوز ثبت نشده است. فرانسه ابتدا باید آن را هضم کند.

sputniknews.com


به طور کلی در شکل‌گیری روان‌شناسی دین امروزی، سه سنت انگلیسی-آمریکایی، آلمانی و فرانسوی، سهم عمده داشتند که با بررسی این سه سنت می‌توان تاریخچه شکل‌گیری روان‌شناسی دین را پیگیری کرد:

1. سنت انگلیسی- آمریکایی

رویکرد تجربی و حتی آزمایشگاهی به دین و نگاه توصیفی در مطالعات دینی، مهمترین ویژگی این سنت است. گالتون(Galton/1921-22) دانشمند انگلیسی، بنیان‌گذار روان‌شناسیِ تفاوت‌های فردی است و نخستین کسی است که از روش آماریِ همبستگی در این زمینه استفاده کرد. استنلی هال(Hall/1924-44) از بنیان‌گذاران روان‌شناسی دین در آمریکا است. وی برای این منظور دانشکده روان‌شناسی دین در دانشگاه کلارک را تأسیس کرد. جیمز لوبا(Leuba,J.H.) و ادوین استاربوک(Starbuck,E.D.) نیز از شاگردان برجسته هال هستند که بر مطالعه تجربه‌هایی چون ایمان‌آوری، دعا و حالات عرفانی با کاربرد روشهای پرسشنامه، مصاحبه شخصی، زندگی‌نامه‌های خودنوشت و دیگر روش‌های تجربی که قابل تجزیه و تحلیل، رده‌بندی و سنجش آماری‌اند، تأکید داشتند.

 

2. سنت آلمانی

در حالی که در آمریکا، عمدتاً روان‌شناسان، روان‌شناسی دین را پیشرفت دادند، در آلمان، این رشته بیشتر زمینه کار و در قلمرو بحث فیلسوفان و عالمان الهیات بود. برای مثال در آثار شلایر ماخر(Schleiermacher/1768-34)، دیدگاه روان‌شناختی در مقایسه با موضع الهیاتی، در درجه دوم اهمیت داشت. ویلهلم وونت(Wundt,W. /1920-32) ، فروید(Fruied/56-1939) یونگ(Jung) و اریکسون(Ericson,E.) از دانشمندان این سنت هستند.

 

3. سنت فرانسوی

عمده مساعدت دانشمندان فرانسوی در زمینه روان‌شناسی دین، آثاری است که در حیطه روان‌شناسی مرضی عرضه کرده‌اند، اگر چه علاقه به بحث درباره ارتباط بیماری روانی با دینداری، در دو سنت دیگر نیز وجود داشته است، اما در فرانسه، برخی از بزرگترین آسیب‌شناسان قرن نوزدهم، توجه مستمری به این امر نشان داده‌اند. ژان مارتین شارکو (Charcot,J.M./93-25)، تئودور فلورنو(Flournoy,T./1920-54)، ژرژ برژه(Berguer,G./1945-73) و ژان پیاژه(Piajet, J./1980-96) از پیشروان این سنت به شمار می‌روند.


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

مهرنویس طراحی فرایند های آموزش - وب سایت شخصی هدی فرجی ناگفته آموزش دریافت بیت کوین رایگان وکیل پایه یک دادگستری BANGTAN X ARMY کـوچــه ی تنهـــــایـی بهترین های روز دنیا فروشگاه آنلاین لباس مجلسی در بابل